شعر سپید کوتاه رضا محبی راد شعر کوتاه پتو پلنگی

می ترسم عاقبت
دست پلنگ

به ماه برسد

پتو را که روی خودت می کشی

رصا محبی راد

شعر کوتاه سپید ایران رضا محبی راد شعر ملخ

هر چه داشتیم را بردند
هرچه کاشتیم را خوردند
آه ملخ های مقدس
ما کم نمی آوریم
تا دلتان بخواهد
تخمش را داریم

رضا محبی راد

محاوره پاییز از رضا محبی راد

میخوام سمت نگاهت خیز بردارم
بساط درد و از رو میز بردارم
تموم کن کارمو با بغض و با بارون
بزار دست از سر پاییز بردادم

یه عمری تو سرم زد برگریزونش
غروب و بادهای تعزیه خونش
هنوزم زنده ای تو شعرهام تا کی
عزادار تو باشم زیر بارونش

چقدر هی پشت هم سیگار روشن شد
چشامون بعد اون دیدار رو شن شد
کشیدن بین ما دیوار بد نامی
جهانم پشت اون دیوار، روشن شد

از ابر کوچه ی ما سنگ میباره
از آغوش خدا نیرنگ میباره
به من ربطی نداره عمق تنهایت
که از هر صب به خیرت جنگ میباره


چشام هی گریه های بی محل میخواد
نشستن رو به روی تو غزل میخواد
کبودم مث این شعر لگد خورده
دل من هی بغل میخواد بغل میخواد

رضا محبی راد

شعر سپید ایران رضا محبی راد شعر منبر

شعر منبر است
و من روضه خوانی
که آمده ام اشک اهل جهنم را دربیاورم
آه سیاه از تنمان در نمی اید
وطن کربلاست
و من کاروانی که نه راه پیش دارد و نه راه پس
آی دشمن جان تو برو
ما از پس کشتن هم برمی آییم
قبل از انکه تو بخواهی
اعتیاد خیمه هایمان را سوزاند
فقر آمد
گوشواره های دخترانمان را کشید
فروخت
مغزه ها شبانه گریختند
تا ما بمانیم و هفتاد و دو ملت
کودکانمان در رویاهایمان سقط شد
و تا دلت بخواهد
بانک های چند شعبه در گلویمان گیر کرده است
بجای کمان سیگارتان را بکشید
و به مسلمانانی فکر کنید که نماز نمیخوانند
اینجا کسی برای آزادای سینه سپر نمی کند
نیزه هایتان را قلم کنید و بنویسید
ما هر که را به فرات فرستادیم
آب خورد و ما را ندید
آنقدر که شب ادراییش زندگیمان را برد
بنویسید ما عمریست
مشک هایمان را در سراب پر میکنیم
آه مظلوم وطن
شام وطن
که هر شب در خرابه هایش
دختری از سر افتاده پدرش
بر سفره
دق می کند میمیرد
عزا عزاست هر روز
روز عزاست هر روز
حالا چهل روز نه چهل سال باز می اییم
قدم قدم تا بین الحرمین
بین الحرمینی که
از آزادیست تا انقلابی که
دست هایش را قطع کردند

رضا محبی راد

برج آزادی محاوره ای از رضا محبی راد

مثل یه روسری به دور سرت
راه سردردهاتو سد کردم
کم منو از سر خودت وا کن
من که دور سر تو می گردم

من که دور سرت مث گنجشک
گشتم و در نیومده جیکم
دوری از شاعرانه هام اما
من به تو عاشقانه نزدیکم

شعرهای سپید و کوتامو
مثل پیراهنی تنت کردم
مهره ی مار داره قامت تو
مثنوی هامو دامنت کردم

تو خیابونا مثنویتو بپوش
شعر کوتاه واسه ی خونست
گشت ارشاد داره دفتر من
یک بسیجی که سخت دیونست

کلمه داره از چشام می چکه
تو سرم ازدحام تصویره
بسکه باتوم خورده باورهام
تو سرم شعر داره میمیره

و تنم داره از تو می پاشه
کم نشد درد اجتماعی هام
کودتا می کنه شبی آخر
بی گمان ارتش رباعی هام

دیگه از آبرو نمی ترسم
غزلم رو که سر تراشیدم
خیره ماندم به برج آزادی
روی حسی که بود....... پاشیدم

زندگیمو برای یک لحظه
تا که شاید کنار من باشی
روی خاکستر سکوتم تو
حرف آتش بیار من باشی

تو حماسی ترین سرود منی
غزه ام یک نوار خونینم
توی بیت مقدس چشمات
هی به خاک سیاه می شینم

پاتو از دفترم بکش بیرون
این چهل پاره مشق ابلیسه
یه روز آوار میشه روی سرت
این بهشتی که تازه تاسیسه

تو اصیلی شبیه شاهنامه
عجمم زنده می کنی من رو
توی عصری که مرد سالاره
با موهات زنده می کنی زن رو

صدای پای شب داره میرسه
درد داره میاد به این خونه
به عصب می زنه قشنگیهات
چادرت رو بپوش دیونه

دکمه دکمه به عشق معتقدم
دکمه دکمه تن تو آتیشه
یه نفر داره تو خیال خودش
دکمه به دکمه عاشقت میشه

مرزهاتو خراب کن وقتی
میشه آغوش من بشه وطنت
منو بیرون بکش از این دوری
منو نزدیک کن به عطر تنت

یقه شعرو می درم واست
این ترانه یه شعر مردونه ست
قول میدم یه روز می فهمی
شاعر این ترانه دیونست


رضا محبی راد
دانلود برج آزادی
دانلود کامل موزیک از کانال تلگرام
https://t.me/rezamohebirad_offcail/6
و لینک
https://h2.linklick.ir/f6f361b2f0915a72d273d662f24b4a23/reza-mohebi-rad-borj-azadi.mp3

شعر کوتاه سپید ایران رضا محبی راد شعر کرم ماهیگیر

ما خوب می فهمیم
اما ...
گرسنه که باشیم
بوسه می زنیم
به قلاب ماهیگیری که
کم دارد

رضا محبی راد

شعر کوتاه سپید ایران رضا محبی راد شعر دهان مردم

از روزی که تو را دیدم
صدای خورد شدن استخوان هایم را می شنوم
عشق تو مرا ...
در دهان مردم انداخته است

رضا محبی راد

شعر کوتاه سپید ایران رضا محبی راد شعر سایه

قسم خورده بودی که سایه سرمی
از روزی که به سفر رفته ای
آفتاب هم توی سرم میزند
عزیز من ...
درخت ها که جنب نمی خورند
کاش به درخت رفته بودی

رضا محبی راد

شعر کوتاه سپید رضا محبی راد بنام منقار

منقار تمام کلاغ های این سرزمین

سوخته است

اخبار جنگ این روزها خیلی داغ است

رضا محبی راد